فريدون ولايي

 

 

 

فریدون ولایی

 

نمایشنامه‌نویس، كارگردان

 

 


تاریخ تولد: 1351مراغه


تحصیلات: دیپلم ادبیات و علوم انسانی


فریدون ولایی، نویسنده و كارگردان تئاتر مراغه است كه از سال 1368 فعالیت تئاتری خود را در انجمن هنرهای نمایشی با نمایشنامه‌نویسی آغاز كرده و پس از آن در كنار نویسندگی به كارگردانی تئاتر نیز روی آورده است. وی نویسندگی بیش از 30 نمایشنامه‌ی اجرا شده در شهرهای مختلف كشور و نیز كارگردانی بیبش از 20 نمایش را در كارنامه‌ی كاری خود دارد. نویسندگی و كارگردانی نمایش‌های اجرا شده در چهار دوره‌ی سوگواره‌ی خورشید، حضور در بیش از ده دوره جشنواره‌ی تئاتر استانی، 6 دوره جشنواره‌ی منطقه‌یی، 3 دوره جشنواره‌ی سراسری و دریافت بیش از 20 جایزه‌ی مختلف از جشنواره‌ی متنوع تئاتری از جمله فعالیت‌های شاخص وی محسوب می‌شود.


نمایش‌ها:

 


نگارش، كارگردانی و طراحی صحنه در نمایش”آوازهای پریشان“؛ مراغه، تالار صوفی؛ 1378

 

دریافت جایزه اول كارگردانی و نمایشنامه‌نویسی از جشنواره‌های تئاتر استانی و رتبه اول نمایشنامه‌نویسی از جشنواره منطقه‌ای كرمانشاه برای نمایش”آوازهای پریشان“؛1378

 

نگارش، كارگردانی و طراحی صحنه در نمایش”یه سفید ریز، یه ستاره، یه سلام“؛ مراغه، تالار صوفی؛ 1376


دریافت جایزه اول نمایشنامه‌نویسی و كارگردانی و طراحی صحنه از جشنواره تئاتر استانی سوره برای نمایش”یه سفید ریز، یه ستاره، یه سلام“؛ 1376


دریافت جایزه رتبه سوم كارگردانی و رتبه دوم نمایشنامه‌نویسی از جشنواره سراسری سوره برای نمایش”یه سفید ریز، یه ستاره، یه سلام“؛ 1376


نگارش، كارگردانی و طراحی صحنه در نمایش”معركه‌ی آوا“؛ مراغه، تالار صوفی؛ 1377


دریافت جایزه سوم نمایشنامه‌نویسی و دوم كارگردانی و اول طراحی صحنه از جشنواره تئاتر استانی برای نمایش”معركه‌ی آوا“؛1377

 

كارگردانی نمایش”اژدهاك“نوشته”بهرام بیضایی“؛ مراغه، تالار صوفی؛ 1377


نگارش نمایشنامه‌نویس”ققنوس سربی“به كارگردانی”هادی افتخارزاده“؛ مراغه، تالار صوفی؛ 1377


نگارش، كارگردانی و طراحی صحنه در نمایش”یادداشتی ساده از واپسین خنده‌های بانو هما“؛ مراغه، تالار صوفی؛ 1379


دریافت جایزه دوم نمایشنامه‌نویسی از جشنواره تئاتر استانی برای نمایش”یادداشتی ساده از واپسین خنده‌های بانو هما“؛ 1379


نگارش نمایشنامه‌”نار خو“به كارگردانی”محمدحسین امینی“؛ تبریز، تالار شهید مدنی؛ 1372


نگارش نمایشنامه”سرود عروسكی كه در باد می‌رقصد“به كارگردانی”محمدحسین امینی“؛ تبریز، تالار شهید مدنی؛ 1373


دریافت جایزه سوم نمایشنامه‌نویسی از جشنواره استانی برای نمایشنامه”سرود عروسكی كه در باد می‌رقصید“؛ 1373


نگارش نمایشنامه”غزل“به كارگردانی”جلال قصاب‌لادی“؛ تبریز، تالار شهید مدنی؛ 1374


نگارش نمایشنامه”فهم فراموش“به كارگردانی”كریم شجاعی“؛ تبریز، تالار شهید مدنی؛ 1374


نگارش و كارگردانی نمایش”تبارآتش“؛ مراغه، تالار صوفی؛ 1380


دریافت جایزه اول كارگردانی و جایزه سوم نمایشنامه‌نویسی از جشنواره تئاتر استانی برای نمایش”تبار آتش“؛ 1380


دریافت جایزه دوم كارگرانی و جایزه سوم نمایشنامه‌نویسی از جشنواره تئاتر منطقه‌ای اراك برای نمایش”تبار آتش“؛ 1380


نگارش، كارگردانی و طراحی صحنه در نمایش”كشته‌ی مهر“؛ تبریز، تالار اقبال آذر؛ 1381
دریافت جایزه اول كارگردانی،نمایشنامه‌نویسی و طراحی صحنه از جشنواره تئاتر استانی برای نمایش”كشته‌ی مهر“؛ 1381
نگارش،كارگردانی و طراحی صحنه در نمایش”مه را ببر“؛ تبریز، تالار اقبال آذر؛ 1383  
دریافت جایزه سوم كارگرانی، نمایشنامه‌نویسی و طراحی صحنه از جشنواره تئاتر استانی برای نمایش”مه را ببر“؛ 1382
در مراسم اردیبهشت تئاتر ایران كه روز چهارشنبه مورخ 16/2/88 در خانه‌ی تئاتر تبریز برگزار گردید، علاوه بر قرائت پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی توسط مدیركل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان آذربایجان‌شرقی و پیام روز جهانی تئاتر، از برگزیدگان و فعالان تئاتر این استان در سال 1387 تقدیر به عمل آمد كه در این میان از آقای فریدون ولایی هنرمند فعال تئاتر مراغه نیز با اهدای لوح تقدیر، تندیس جشنواره و جایزه‌ی ویژه تقدیر گردید.

 

بیوگرافی استاد فریدون ولایی بقلم خود استاد

نمایشنامه نویس طراح صحنه و كارگردان تئاتر

گرافیست

پژوهشگر

ششم تیرماه 1351 در خانواده‌ی ساده‌ زیستی به دنیا آمدم . دوران تحصیلاتم به سرعت باد گذشت و وقتی چشم باز كردم ، دیدم سالهای آخر دبیرستانم و بنا به آهنگِ آرزوهای دور و بر و برای دكتر و مهندس شدن رشته‌ی «تجربی» می‌خوانم . همكلاس و دوستی داشتم به نامِ «كریم شجاعی» . كتابخوان .

پیش از آن با «ناصر شیری‌زاده» و «علی ساعدپوریگانه» همپا و همقدم در هرجا كه بویی از كتاب و كتابخوانی و هنر بلند می‌شد ، آستانه نشین بودیم . سال 68 بود و «انجمن نمایش» نامی در یكی از اتاقهای انجمن سینمای جوان دفتر مراغه دایر شده بود . مرحوم «محمد آوخ» می نشست آنجا .

با ناصر شیری‌زاده در محله‌ی «دروازه» قدم می‌زدیم كه خبر انجمن نمایش را داد و گفت ؛ تئاتر هم كار كنی ، بدك نیست . من كه كشته و مرده‌ی سینما بودم ، دلم می‌خواست فیلمساز بشوم . نشد . شب روی حرف ناصر فكر كردم . نصفِ شب بیدار شدم . چیزی از تئاتر و نمایش نخوانده بودم . شنیده بودم مادر سینماست این تئاتر . یك نمایشنامه ـ مثلاً ـ نوشتم و شد پنج صفحه . اسمش را گذاشتم «خط واحد» . زمستان 69 . سال بعد در نمایشی كه برای جشنواره‌ی استانی كار شده بود ، كریم شجاعی جایزه‌ی بازیگری گرفته بود و لوحِ تقدیرش را آورده بود سرِ كلاس . همان روزها هم نمایششان را در آمفی تئاتر كتابخانه‌ی عمومی اجرا می‌كردند . رفتم و دیدم . اولین نمایش . «نردبان لرزان» نوشته‌ی «عباسعلی خسروداد» و به كارگردانی «محمدحسین امینی» . اواخر نمایش برق سالن رفت و یكی در تاریكی بقیه‌ی داستانِ نمایش را برای تماشاگران تعریف كرد .

از سالن كه بیرون آمدم ، انگار شوری در من بود كه به توصیف نمی‌آمد . یادواره‌ای در راه بود . سال 72 . اولین یادواره‌ی تئاتر هنرمندان شهید و متوفی مراغه . نمایشنامه‌ای نوشتم به نامِ «پیِ آواز حقیقت» . شدیداً متأثر از اشعار فروغ فرخزاد و سهراب سپهری . نمایشنامه را به كریم شجاعی دادم . گفت ؛ برای یادواره كار می‌كنم . كار شد . اجرا را كه دیدم و دیدند ، خیلی ها مثل «حافظ امن‌زاده» تشویقم كردند و خیلی‌ها نه ! هیچ جایزه‌یی در یادواره به نمایشنامه‌ی من ندادند . از پای ننشستم . به پا خاستم .

زندگیِ تئاتریِ من شروع شد . جری‌تر ، جدّی‌تر و با هزاران امید. خواندم و آموختم .

من دبستان را در مدرسه‌ی «حافظ خانقاه» خوانده‌ام . آموزگاری داشتیم به نامِ «اسكندر» . بهش می‌گفتیم آقا اسكندر . شهرتش را نمی‌دانستیم . هنوز هم نمی‌دانم . حالا هم دلم برایش حسابی تنگ شده است . یك روز دیدم سالن مدرسه را نیمكت چیده‌اند . تهِ سالن هم چند نیمكت و تعدادی میز روی هم گذاشته بودند و پرده‌ای جلویش درست كرده بودند كه با دست چپ و راست می‌رفت . پیشتر توی كلاس، آقا اسكندر چند خطی را گفته بود كه از بر كنیم . من و تعدادی دیگر . آن روز مراسمی در كار بود . آقا اسكندر مقداری پشمِ گوسفند به صورتِ من چسباند و ما را برد روی سن . یادمان داد كه پشتِ سرِ هم جمله هایی را كه از بر كرده بودیم ، بگوییم . خودش هم جایی قایم شده بود و اگر چیزی یادمان می‌رفت ، می‌گفت . بعدها فهمیدم كه «سوفلوری» می‌كرده برای ما . ما می‌گفتیم و مردم می‌خندیدند. درآن میان واز آن بالا مادرم را هم می‌دیدم كه به تماشا آمده بود و می‌خندید .

آقا اسكندر چند عكس هم از ما گرفته بود و من هم توی عكس‌ها بودم . عكسی بود از صحنه‌ی نمایش . نمایشی كه اجرا كرده بودیم . آن عكس بعدها گم شد . دغدغه‌ی پیدا كردن آن عكس هیچ وقت ولم نمی‌كند . نمی‌دانم چه چیزی در آن عكس نهفته بود كه به شدت دلم می‌خواهد آن را بار دیگر ببینم .

شاید آن عكس نقطه‌ی شروع لذّتی است كه من اكنون با تمام گرفتاری‌ها ، مشكلات و مصائب تلخِ هنرِ شهرستان شربتی از آن چشیده و می‌چشم . نیز بر خود می‌بالم كه قدم در وادی مقدسی گذاشته‌ام كه هر كس توان و لیاقتِ حضور در آن را ندارد .

شیرین‌ترین جایزه‌ای كه گرفته‌ام ، دستِ بزرگوارانه‌ی استاد «حیدر عباسی» (باریشماز) بود كه پس از اجرای نمایشِ «تبار آتش» دستم را به گرمی فشردند و ناگوارترین لحظه‌ی تئاتری من افتادن و زمین خوردنِ خانم «سمیه حسین پاشایی» ـ بازیگر ـ از روی چارپایه در حین تمرینِ نمایشِ «ویروس» بود كه چهارستونِ بدنم لرزید .

تئاتر را خود آموخته‌ام . همچنانکه گرافیک و پژوهش را. هر چند جسته و گریخته و گذرا برای نمایش کلاس‌هایی دیده‌ام. اما نه آنطور که باید.  مثلاً ؛در محضر اساتیدی چون دكتر «قطب‌الدین صادقی» در یك كلاسِ فشرده‌ی سه روزه چیزهایی آموخته‌ام و نیز از شبه‌کلاس‌هایی که در جشنواره‌های مختلف برایمان می‌گذاشتند و در هر حال از راهنمایی‌ها و نقد و نظر صاحب‌نظران و دوستان دلسوز بهره‌ها برده‌ام.

استاد «بهرام بیضایی» ـ استادِ فرهیخته‌ی تئاترِ كشور‌ ـ را بدون آن كه در محضرش بوده باشم ، استادِ خودم می‌دانم . استاد «مهدی لزیری» همیشه و در همه حال چه در زندگی و چه در تئاتر دستم را   گرفته‌اند.

اساتیدم در دانشگاه نبی‌اكرم تبریز به ویژه استاد فرنود و استاد کیوان و استاد تقی‌لر و دیگر اساتیدم  از مفاخر زندگی من هستند و هرگز فراموش نمی‌کنم آن را که چیزی به من آموخته است. چرا که همان‌ها قهرمانان ستودنیِ من هستند و باری، بزرگ‌ترین قهرمانانِ زندگی‌ام كه راستی و درستی را به من آموخته‌اند ، دو عزیز بزرگوارم، پدرِ زحمت‌کش و مادرِ مهربانم است و در این میان همسرم ـ مریم ـ بیشترین حمایت را از من کرده و می‌کند. دستِ همه‌شان را می‌بوسم .

یا علی

اردیبهشت 88 - مراغه

ارسال نظر

نام:*
ايميل:
متن نظر:
کد امنيتی: *
عکس خوانده نمی شود