پرویز لطف /لطف/1321

 

 

پرویز لطف /لطف/1321



پرویز لطف متخلص به (لطف) از شعرای معاصر مراغه به سال 1321در یک خانواده مذهبی در شهرستان مراغه چشم به جهان گشود و بعد از سپری نمودن دوران کودکی و نوجوانی به استخدام ارتش در آمده و بعد از سی سال خدمت صادقانه به افتخار بازنشستگی نائل می گردد ایشان از همان اوان جوانی علاقه ائی وافر به شعر گفتن داشته و در نهایت کتاب شمیم عشق را در چهار فصل متمایز در سال 1388 به صورت مجموعه ائی جمع آوری و در اختیار علاقه مندان قرار می دهد

محرم دل


به همدلان خود كنم حكايتي ز شهر خون

شميم عشق مي وزد به كوچه هـاي لاله گون
ز مهد شيرخوارگـان بيـايد اين نـدا به گوش

بيـا بـرادرم كنـون لبــاس عـاشقـان بپــوش
حيــات جــاودان بود سـراي پير مي فـروش

جـوانه پرشكوفه شد شكوفه هـا دهـد سروش
بـه دشمن زبـون بگـو دگر نباشدم خموش

شغـال هـا به در روند چو شير مي كند خروش
عيـان بديدم آن زمـان ميـان خيل عــاشقـان

ز بهـر وصـل يــار خـود وضــو كنند سـالكـان
نمـازعشق خـوانـدو رودبـه سوي جبهه هـا

سـرود فتـح سـر دهد شـود ز خـويشتن رهـا
عزيز جــان من بيــا تو هم به خــاطر خــدا

اگر كنم جســارتي مكن تــو سرزنش مــرا
اگر كه در قضـــاوتي بـــه خـــانه عـدالتي

وكيـل و گر بــه مجلسي كفيـل يك ايالتي
به خـــانه در عبـــادت و به كعبه در زيـارتي

ز رهـــروان حيـدري تــو پيـرو ولايتـــي
نصيحتي كنم ترا بگو بـه يـــار و آشنـــا

كه پيـر دلشكسته اي بگفت اين چنين مـرا
سعــادت اين بـود دلا به اين سرا و آن سرا

كه محرم دلــي شوي تو حــاجتي كني روا
بيا دمي كنار من كه ( لطف ) گويدت تو را

كه ميز بـا صفا بود مثـــال يــار بي وفـــا
اگر كه مـاندني بود ريــاستي در اين سرا

تـــرا دگر نمي رسيد اين مقــام دلـربـــا

پرویز لطف /لطف/1321



ارسال نظر

نام:*
ايميل:
متن نظر:
کد امنيتی: *
عکس خوانده نمی شود