خواجه نصيرالدين توسي

 

خواجه نصیرالدین توسی

 

فیزیكدان ایرانی

باتوجه به اینکه خواجه مراغه ای نبوده ولی بعلت اینکه 15 سال از عمر خود را درمراغه سپری کرده وبپاس خدماتی که انجام داده لازم دانستم اسم ایشان نیز در بین مشاهیر مراغه باشد.

 

مقدمه:

در یك محدوده ی زمانی نه چندان طولانی قوم ایرانی سردمدار علم شد. از جمله دانشمندان این دوره عبارتند از فردوسی، بوعلی سینا، ناصرخسرو، حسن صباح، خواجه نظام الملك، خیام، خواجه نصیرالدین توسی، زكریای رازی، رودكی و عنصری. وجود و حضور این افراد در نتیجه ی یك نوع انباشتگی ثروت و شهرنشینی و اقتدار حكومتی در ایران بود. فردوسی را می توان دانشمندی دانست كه از لحاظ روانی به سپاهیان كمك می كرد و البته مردم عادی نیز اشعار او را برای موفقیتهای بیشتر در زندگی خود بكار می بردند. خیام كه هم ریاضیدان بود، هم شاعر و فیلسوف و هم اخترشناس حرفه ای همراه با تیم تحقیقاتی خود موفق به تنظیم تقویم جلالی شد كه دقت آن در این عصر شرقیان و غربیان را متعجب كرده كه چگونه مردی در هشتصد سال پیش چنین دقت بی نظیری بكار برده است. اینك به شرح زندگی كسی می پردازیم كه هشتصد سال پیش اولین مركز تحقیقات ستاره شناسی دنیا را بنام رصدخانه ی مراغه بنا نهاد. محققی كه اكنون به پاس خدماتش در نصف النهار 41 درجه ی جنوبی و مدار صفر ِ ماه منطقه ی بزرگی بنام صحرای نصیرالدین توسی نامگذاری شده است.

 

كسی كه در كتاب "شكل القطاع" خود، مثلثات را نه فقط به عنوان پیش زمینه ی نجوم بلكه دانشی مستقل مطرح كرده و قواعد اصلی مثلثات كروی و مسطح را عرضه كرده است. در آن زمان دانشمندان مجبور به فراگیری عربی بودند مثل امروز كه همه مجبور به یادگیری انگلیسی هستند. چون علم آن زمان به زبان عربی بوده و پژوهشگران غربی هم به این زبان آشنایی داشتند. خواجه در كتاب "تجرید الكلام" درباره ی نور و تكیه بر نظریه ی ذره بودن آن مطلب نوشته است كه فوق العاده اهمیت علمی دارد. همچنین درباره ی انتشار صوت و شباهت آن به امواج آب نیز مطالبی را مورد بحث قرار داده است.

زندگینامه: 

 

اسم واقعی: محمد بن محمد بن حسن توسی

تولد: 30 بهمن سال 580 هجری شمسی در توس خراسان ایران

مرگ: 6 خرداد سال 653 هجری شمسی در كاظمین (نزدیك بغداد در عراق) در سن 73 سالگی.

در حقیقت خواجه نصیر الدین توسی در طول زندگی خود بنامهای دیگری مثل محقق توسی، خواجه ی توسی و خواجه معروف بوده است.

 

خواجه در شرایط مستعدی پا به هستی نهاد. در آغاز تحصیل نزد دائى خود به علوم عقلیه پرداخت. ‏در این زمان بود كه مغولها حمله ی سریع خود را به سمت غرب شروع كردند اما هنوز در ایران اتفاق خاصی نیفتاده بود.

 

در سال 593 هجری شمسی ، وقتی كه محمد بن محمد توسی 13 ساله بود راهی شهر نیشابور شدو نیشابود در 75 كیلومتری غرب توس است و آنزمان شهر علمی و معروفی بود. در نیشابور كتاب قانون بوعلی را شبها از استاد خود فریدالدین داماد قرض می گرفت و می خواند صبح ها آنرا به او پس می داد تا استاد آنروز آنرا تدریس كند. این روش مطالعه برای توسی بسیار مفید بود چرا كه شوق مطالعه ی درسهایش یعنی پزشكی، فیزیك و فلسفه را در او افزون می كرد. این پسر به همین استاد اكتفا نكرد و كتاب دیگر بوعلی  یعنی كتاب شفا را پیش یك استاد دانشگاهی دیگر بنام قطب الدین مصری یاد می گرفت.

روزی هم پدرش او را به خانقاه عطار در نیشابور (نزدیك توس) می برد تا رندی و درویشی را از عطار یاد بگیرد. او ریاضی و نجوم و موسیقی را از ابوالفتح موسی بن الفضل معروف به كمال الدین یونس موصلی یاد می گیرد كه خود كمال الدین شاگرد شرف الدین توسی بود. این استاد در مورد خواجه جمله ای زیررا می گوید كه اهمیت علمی دارد . متاسفانه مردم به كسانیكه به علوم عقلیه بیشتر از علوم نقلیه همیت بدهند به چشم خوبی نمی نگرند هر چند آن عالم مانند نصیرالدین توسی در بین بقیه بی نظیر باشد.

 

محمد (خواجه نصیر) در سالهای جوانی در مؤسسات علمی و دینی موجود در اصفهان، قم، ری و بغداد درس می خواند و دوره هایی را می گذراند. جالبتر از همه اینست كه دانشجویان ایران قدیم حتی در دوران اسلامی موسیقی یاد می گرفتند و با این هنر بصورت علمی آشنا می شدند.

 

حدود سال 599 هجری شمسی، خواجه در عراق كه بخشی از ایران بود مشغول علم آموزی بود كه ایران مورد هجوم قوم لشگر چنگیزخان مغول قرار گرفت. خواجه از این موضوع بی خبر بود تا موقعی كه به سرزمین مادری بازگشت و توسط محتشم قهستان، حاكم ولایت قهستان، فراخوانده شد و عملا زندانی مؤدب و مورد احترام حاكم شد و تا هجوم بعدی قوم مغول، توسط هلاكوخان مغول، در خدمت خاندان اسماعیلی بود. در این مدت او مقالات متعددی نوشت و همچنین یكی از مهمترین كتابهایش را بنام ”اخلاق ناصری“ در سال 611 هجری شمسی نوشت.

 

با حمله ی بعدی، خواجه به خدمت هلاكو واداشته شد. او با هلاكو همراه شد و در بهمن سال 637 هجری شمسی بغداد را از دست خلفای عباسی نجات داد. در آن زمان المعتصم خلیفه ی بغداد بود. او از لحاظ نظامی بسیار ضعیف بود و بهمراه 300 سپاهیش بزرودی شكست خورد و بغداد بدون خونریزی بدست هلاكو افتاد.

 

چون خواجه روحیه ی وزیری نداشت و هلاكو از فتح بغداد بسیار راضی بود بنابراین از هلاكو درخواست كرد تا مناسب علمی به او اعطا كند. هلاكو هم وبیتكچی را وزیر خود اعلام كرد و به خواجه به دید مشاور نگاه می كرد. انها مراغه را در آذربایجان ایران بعنوان پایتخت انتخاب كردند.

 

نكته ی مهم زندگیش "حسن استفاده از واقعیتها" است بگونه ای كه برای پیشبرد فیزیك، اخترشناسی و ریاضی در ایران آنچنان انعطاف و نرمشی از خود نشان داده كه اعجاب انگیز است. از خرافات مغول تا فنون دقیق ریاضی را برای پیشبرد علم ایران بكار برده است. بگذارید توضیح دهم:

 

هلاكو قصد داشت تمام كتابها و آثار علمی را آتش بزند و علماء را از بین ببرد. لذا خواجه متوجه شد كه مغولها به پیشگویی از روی ستارگان بسیار علاقمندند. این بهترین نقطه ضعف بود و خواجه با این ادعا كه می تواند طالع لشگریان مغول را پیشگویی كند توانست‏به هلاكو نزدیك شود و از تلف شدن آن همه كتابهاى ارزشمند و نفیس جلوگیرى نماید. او تنها در یك كتابخانه بیش از 400 هزار جلد كتاب نگهدارى مى‏كرد. مقایسه كنید با كتابخانه های امروز دانشگاههای دنیا. همچنین در اثر این تقرب، بسیارى از اهل علم و ادب را از مرگ حتمى نجات داد.

 

یكى از فواید دیگر نزدیك شدن به هلاكو این بود در آن چند سالى كه محقق طوسى قدرت داشت ‏بعنوان یك فقیه حدود شرعیه را جارى و نماز جمعه را برپا نمود.

 

سپس هلاكو را راضی كرد كه برای تعیین طالع بینی دقیق تر بودجه ای به او بدهد! و هلاكو بودجه ی كلانی در اختیار خواجه گذاشت و خواجه با آن پول، در سال 638 هجری شمسی، اولین مركز تحقیقات فیزیك تجربی و اختر شناسی دنیا را در مراغه تحت نام رصدخانه ى مراغه برپا كرد.  رصدخانه ظرف سه سال ساخته شد و در سال 641 هجری شمسی فعالیت خود را آغاز كرد. در كار ساختن این رصدخانه چینیان به ایرانیان كمك كردند. اما ابتكارات یگانه ای هم خواجه در آن بكار برد. مثلا ساختن یك دیوار 4 متری به قوس 90 درجه در ارتفاع و 90 درجه در پهنا كه برای اولین بار بود ساخته می شد. سپس خواجه بعنوان رئیس مركز دستور داد تا نسخه های تمیزی از كتابهای كتابخانه های الموت، بغداد، الجزیره، دمشق، موصل و خراسان خریداری و به مركز تحقیقات مراغه منتقل شد.

 

اعضای هیأت علمی مركز تحقیقاتی رصدخانه ی مراغه:

 

 


1- مؤید الدین عرضی، فرزند برمك فرزند مبارك عرضی دمشقی - مهندس و متخصص در علم هندسه و ساختن الات رصد، از اقران

2- نجم الدین علی، فرزند عمر فرزند علی كابتی -از علمای شافعیه

3- فخر الدین اخلاطی - مهندس و معمار و متبحر در علوم ریاضی، از تفلیس

4- فخرالدین مراغه ای - پزشك و ریاضیدان، مقیم موصل

5- نجم الدین كاتب بغدادی، از صور

6- محی الدین مغربی، مهندس و ریاضیدان

7- قطب الدین شیرازی، بعنوان شاگرد خواجه

8- حسام الدین شامی

9- نجم الدین اسطرلابی

10- سید ركن الدین استرابادی

11- ابن الفوطی كمال الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی

12- صدرالدین علی، فرزند خواجه

13- اصیل الدین حسن، فرزند خواجه

14- فو  من  جی   دانشمند چینی

15- ابوالفرج   بارهیراوس - شخصیت ممتاز مذهبی مسیحی

 

وقتی هلاكو نامهای پیشنهادی خواجه را دید توضیحاتی خواست كه خواجه علت انتخابهایش را گفت و اشاره كرد كه ما نباید به كیش و قوم فرقه و محل تولد اهمیت بدهیم و آنها پذیرفتند و شاید این اولین جرقه های عملكرد دانشگاههای كنونی غربیست كه از تمام دنیا و هر مذهبی دانشمند استخدام می كنند. هلاكو پس اینكه عقاید خواجه راشنید به او گفت شما بروید و هر كاری كه صلاح می دانید بكنید و خراجتان را از ما بگیرید.

 

و بدین ترتیب رصدخانه پا گرفت و نتیجه علمی آن منتشر شدو به جهان غرب راه یافت.

 

كپرنیك در سالهای 1501 تا 1503 مشغول به مطالعه ی مقالات و تزهای مكتب مراغه و یادداشتهای خواجه نصیر الدین طوسی بوده و نظراتش نیز نزدیك به این مكتب است. 

 

نصیرالدین مدل دیگری برای حركت ماه كه بطور قطع با مدل بطلمیوسی مخالف است را طراحی كرده است. این مدل منظومه ی زمین مركزی بطلمیوس را از بین می برد. او این كار را با طراحی مدلی كه در آن منحصرا هشت جسم كروی دوار روی مدارهایی منفرد بدور خورشید انجام می دهد و می تواند بی نظمیهای مداری ماه را با این مدل توجیه كند. با این كار نصیر توانست برای اولین بار در تاریخ ستاره شناسی مدلی با استدلال خود ابداع كند كه از كتاب مقدس استخراج نشده باشد و او در واقع 250 سال قبل از كپرنیك اینكار را انجام داده بود.

 

اگر همانند خواجه عزم و اراده ی ملی برای پیشرفت علم ایرانی داشته باشیم و نیز شرایط پیشرفت را مهیا كنیم و تنگ نظریها را دور بیفكنیم و تشویق به كار مداوم و دوری از تنبلی كنیم دوباره می توانیم همانند ژاپن جزو سردمداران علمی و اخلاقی دنیا باشیم.

 

 

چند تز و مقاله و كتاب از خواجه:

 

توجه كنید كه كتابهای آنزمان باید به عربی نوشته می شد تا بین المللی باشد.



 
 

 

1- تجرید العقائد: درعلم كلام. این كتاب از بهترین كتابهائى است كه در معقولات و رد شبهه‏ها نوشته شده است و گرچه كتاب از نظر حجم كوچك است ولى از نظر معنى بسیار پرمحتواست كه ملاعلى قوشچى یكى از شارحین این كتاب مى‏نویسد اگر علامه حلى شرح بر تجرید نمى‏نوشت، كتاب تجرید در بوته اجمال و ابهام باقى مى‏ماند و چیز از آن فهمیده نمى‏شد.

 

2- آداب المتعلمین: اولین كتابى است كه در آداب تحصیل علم و شرایط دانشجو و استاد نوشته شده و در واقع راهنمای طریقه ی درس خواندن برای دانشجو هاست. این كتاب دوازده فصل دارد و در مورد: تعریف علم، اخلاص در طلب علم و جلوگیری از عدد سازی در ازمایشگاهها، دقت در انتخاب استاد راهنما، مدت تحصیل، پرهیز از حسد ورزی به كارهای مهم دیگران، لزوم استفاده از تمام لحظات عمر برای خدمات علمی، لزوم پرهیزگارى براى دانشجو، راههای تقویت نیروى حافظه و رعایت آداب اخلاقی بحث مى‏كند.

 

3- الشكل القطاع: این كتاب ریاضى در نوع خود بى‏نظیر است. در كتاب فلاسفه الشیعه ص 489 آمده است: غربیها كتاب الشكل القطاع را به زبانهاى لاتین و انگلیسى و فرانسه ترجمه كرده‏اند و در طول قرنهاى متعدد مرجع دانشمندان اروپائى بوده كه معلومات خود را در مورد مثلثات مستوى و كروى از آن مى‏گرفتند خواجه اولین كسى است كه حالات ششگانه مثلث كروى قائم الزاویه را به كار برده و آن را در اینجا كتاب ذكر كرده است. هر كس این كتاب را مطالعه كند متوجه مى‏شود كه مطالب مزبور فقط در جدیدترن كتابهائى كه در باب هر دو نوع مثلثات تالیف شده موجود است.

 

4- التذكرة النصیریة فى الهیئة: این كتاب كه در علم ستاره شناسی نوشته شده، سخت از منظومه بطلمیوسى انتقاد مى‏كند و بویژه درباره حركت‏ سیارات بر آن خرده مى‏گیرد.  این اشكالات در اروپا حكم كفر كردن داشت. در كتاب فلاسفه الشیعه آمده است: خواجه نصیر الدین طوسى نظریه‏اى را كه پایه افسانه‏هاى خرافى یونان بود و جمعى از فلاسفه مسلمان هم آن را از یونانیان فرا گرفته بودند بكلى از میان برداشت و با نقض نظریه یونانى افسانه عقول عشره و ملحقات آن - یعنى آرائى كه در هیئت قدیم عنوان مى‏شد و مى‏گفتند افلاك زنده و عاقلند و داراى فكر و تدبر! - همه را از پایه منهدم و ویران ساخت. و اساس هیئت قدیم را پیش از ولادت كوپرنیك و گالیله به چند قرن برهم ریخت. امرى كه در این باب عجیب است این است كه خواجه از ملاك خود همان قاعده استفاده كرده و دلیل بر نقض آن آورده است. خواجه در منظومه سیاره‏اى خود براى توضیح دادن حركت ظاهرى سیارات، دو كره تصور كرده بود كه یكى در داخل دیگر دوران مى‏كرد. به همین جهت مورخ آمریكائى ریاضیات اسلامى ا.س.كندى كه به این طرح سیاره‏اى متوجه شده، آن را ?جفت طوسى? نامیده است. زیرا مجموع دو حامل متحرك را نشان مى‏دهد.

 


5- تحریر المجسطى: این كتاب نیز در علم هندسه است.

 

6- اساس الاقتباس در منطق.

 

7- شرح اشارات ابن سینا.

 

8- تحریر اوقلیدسى.

 

9- زیج ایلخانى.

 

10- اوصاف الاشراف.

 

11- تذكره در هیئت.

 

12- رساله سى فصل در معرفت تقویم.

 

13- رساله اسطرلاب.

 

14- جامع الحساب.

 

15- قواعد العقاید.

 

16- رساله در جبر و قدر.

 

17- رساله اجوبه سؤالات شیخ صدر الدین قونوى.

 

18- رساله رد ایراد كاتبى بر دلیل حكماء در اثبات واجب.

 

19- اخلاق ناصرى. كه در این جزوه علت تمام بیماریهای روحی را بیان می كند و راههای علاج آنرا می گوید. مثلا می گوید كه دلیل حسد اینست كه شخص احساس كمی می كند. راه درمانش این نیست كه مانع از پیشرفت دیگری شوی بلكه راهش اینست كه همت كنی و خودت را زیاد كنی.

 

20- رساله در تحقیق نفس الامر.

 

21- رساله در بحث امامت.

 

و سرانجام پس از 73 سال عمر پربركت، در روز 6 خرداد سال 653 هجری شمسی كه عید غدیر بود به جوار حضرت حق تعالى شتافت، و در كاظمین، در جوار امام هفتم و امام نهم علیهما السلام به خاك سپرده شد.

 

نوشته ‏اند كه در حال احتضار از ایشان پرسیدند: آیا اجازه مى‏فرمایید جنازه شما را به نجف اشرف حمل كنیم. فرمود: مرا همین جا دفن كنید زیرا از امام موسى بن جعفر علیهما السلام خجالت مى‏كشم كه در جوار او بمیرم و جنازه مرا به جاى دیگر منتقل كنند.

 

نظرات دیگران درباره ی خواجه:

 

- علامه حلى كه افتخار شاگردى توسى را داشت، درباره وى چنین مى‏گوید: خواجه افضل اهل زمان خود در علوم عقلی و نقلی بود. او داراى تالیفات بسیار در فلسفه و علوم شرعی است كسى پاى‏بندتر از او در اخلاق نیافتم. در خدمت او الهیات كتاب شفاى ابن سینا و پس از آن تذكره در علم هیئت را كه تالیف خود ایشان است، یاد گرفتم.

 

- قطب الدین اشكورى در كتاب محبوب القلوب مى‏نویسد: او دانشمند و پژوهشگرى بود كه دانشمندان دوست و دشمن در برابر او سر تعظیم فرود آورده و براى درك علوم معقول و منقول در خدمتش زانوى ادب به زمین مى‏زدند... كتابها و آثار سودمند بسیارى در فنون و علوم گوناگون دارد بویژه اینكه كوشش فراوانى در رد شبهات فخر رازى نمود كه این شبهات را فخر در شرح اشاراتش نوشته است.

 

- كمال الدین موصلی: متاسفانه مردم به كسانیكه به علوم عقلیه بیشتر از علوم نقلیه همیت بدهند به چشم خوبی نمی نگرند هر چند آن عالم مانند نصیرالدین توسی در بین بقیه بی نظیر باشد.

 

- در كتاب تاریخ ریاضی و علوم طبیعی نوشته ی آقایان اسوردلو و نیـــــــــگابولر  (Swerdlow و Neagebauer) در سال 1984 هفتصد صفحه راجع به نجوم عربی و مكتب مراغه نوشته شده است. در آن صفحات نوشته شده: "نوشته های بطلمیوس توسط مورخان عرب از یونان به عربی ترجمه شده و دانشمندان عرب زبان درباره ی آن اظهار نظر و بحث می كردند. از همه معروفتر ابن هیثم است كه نظرات مخالف نظرات بطلمیوس ارائه كرده است." حتی اشاره شده كه كپرنیك در سالهای 1501 تا 1503 مشغول به مطالعه ی مقالات و تزهای مكتب مراغه و یادداشتهای خواجه نصیر الدین طوسی بوده و نظراتش نیز نزدیك به این مكتب است.

--------------------------------------------------------------------------------

منبع: جزوه ی تاریخ علم دكتر مهدی بارزی (دانشگاه صنعتی اصفهان)

<
رامین

7 تیر1395 10:18

اطلاعات نظر
  • گروه کاربری: ميهمان
  • تاريخ عضويت: --
  • وضعيت در سايت:
  • خبر
  • نظر
سلام،
تشکر میکنم از این مطلبی که نوشته اید.
در مورد هلاکوخان و مغولها کمی بی انصافی کرده اید. هر قومی که به ایران حمله کرده همه ی کتابها را سوزانده و دانشمندان را کشته است. مثلا اعراب وقتی به ایران حمله کردند همه ی کتاب ها را سوزاندند. ولی چنانکه خودتان نوشته اید هولاکوخان نه تنها کتابها را نسوزاند و دانشمندان را نکشت بلکه آنها را پرورش داد و به آنها امکانات داد و باعث پیشرفت علم شد. و خودش هم از علم آنها استفاده کرد. کدام قوم مهاجم دیگری در ایران این چنین عمل کرده است؟ آیا خود حاکمان ایران چنین کاری با دانشمندان و علم و دانش روزگار خود انجام داده اند؟

ارسال نظر

نام:*
ايميل:
متن نظر:
کد امنيتی: *
عکس خوانده نمی شود