آتشکده آذرگشنسب(کائین کعبه)

 

آتشکده آذرگشنسب(کائین کعبه)


 آتشکده آذرگشنسب کهن (منظور ویرانه کائین کعبه = کعبه شاهان، بین اراضی روستاهای کیم نوا و علمدار)

بین اراضی روستاهای كامل آباد وعلمدار و چكان معبدی بود به نام (کائین کعبه = کعبه شاهان، ) كه همان آتشکده آذرگشنسب کهن ولی متاسفانه وقتی برای تحقیق به محل رفتم با تلی از خاك روبرو شدم كه هنوز سنك بناهای این اتشكده در اطراف دیده میشود  واقعا جای تاسف است كه این آثار ارزشمند بدست یك عده از همه جا بیخبر  خیلی ساده از بین میرود وكسی جلو دارشان نیست آقای جواد مفرد كارشناس ایران اساطیری در مورد  آتشکده آذرگشنسب  چنین میگوید:

در شاهنامه این کوه و یا خود کوه مقابل آن کوه غار هامپوهول به نام هرا (یعنی محل نگهبانی) خوانده شده است. در واقع در مورد هر دو صدق میکند. چون بالای کوه غار هامپوهول نیز به عنوان سنگر با سنگها دیوار دفاعی سنگ چین درست نموده اند. مطابق شاهنامه هوم عابد که در بالای این کوه مشغول عبادت بود ناله افراسیاب (مادیای اسکیتی) را از غار هنگ شنید و به دستگیری وی شتافت. یعنی به روایت فردوسی غار هنگ همان غار هامپوهول (هم – پایو- اوول، جایگاه بلند پناهگاهی)است. جالب است که در زبان کُردی هن پاویل معنی جالب پناهگاه استوار واقع در دامنه کوه را می دهد که به بهترین وجهی موقعیت طبیعی و دفاعی غار هامپهول را بیان  می نماید. گرچه مشخصات غار هنگ بیشتر به معبد به اصطلاح مهری ورجوی میخورد که معبد یا گور دخمه سکایی (اسکیتی) بوده است. لابد در کنار محل اقامت موقتی مادیای اسکیتی در اینجا ایجاد شده بوده است. مطابق شاهنامه در هنگام دستگیری افراسیاب، کیخسرو (کی خشثرو، هوخشثره) در همان نزدیکی در آتشکده آذرگشنسب کهن (منظور ویرانه کائین کعبه = کعبه شاهان، بین اراضی روستاهای کیم نوا و علمدار) مشغول عبادت بوده است که این خبر خوش دستگیری قاتل پدرش فرائورت (سیاوش/ فرود) به وی رسید. مطابق کتب پهلوی مکان پل چینوت (قضاوتگاه و دادگاه روز بازپسین) خیالی زرتشتیان نیز همینجاست یک طرف آن همان کوه هرابرزئیتی (زریش) و سوی دیگر کوهی است که نامش ذکر نمیشود (ما اکنون گوو داغ گوئیم یعنی کوه آبی یا آسمانی) و آن زیر هم رود دائیتی (رود دادگاهی پر از خرچنگ و مار و ماهی که در زمان کودکی ما بود؛ یعنی موردی چای کنونی یعنی رود مردابی یا رود مردگان ) در گودی عمیق بین این دو کوه نزدیک به هم روان است. پل خیالی چینوت در ارتفاع یک و نیم کیلومتری بالای آن کشیده میشد و آن پل برای پاک دینان به اندازه جاده ای پهنی میشد ولی برای ناپاک دینان به باریکی تیغه شمشیری میگردید و ایشان را از آن بالا شقه کرده و به ته دره میفرستاد. 

وهمچنین بنا به قرائت مارکوارت ایرانشناس آلمانی که پور داود در جلد دوم یشتها آن را یاد کرده است، در کتاب پهلوی دینکرد روستای چیکان مراغه به عنوان محل نگهداری اوستا شی چی کان نامیده شده است. دلیل انتخاب این محل برای این کار قرار گرفتن آتشکده آذرگشنسب در حدود سه کیلومتری این روستا بوده است که ویرانه اش که تا چندی پیش با آجرهای رنگی لعابدار کائین کعبه (کعبه شاهان) خوانده میشد. 

نام چیکان بدین صورت خود معنی لفظی ساده ای به زبان اوستایی و پهلوی دارد یعنی محل قضاوت. روستای ما تا چهل سال پیش روستای مرکزی خان بزرگ روستاهای اطراف مراغه یعنی اسدالله آصف بود. اما این نام نه به سبب مرکزیت خانها بلکه در دوره پیش از اسلام به سبب مرکزیت فرهنگی و دینی خود بدین نام مسمی شده بوده است چه در عهد ساسانی اینجا مرکز فرهنگ زرتشتیان بوده است چون بنا به قرائت مارکوارت ایرانشناس آلمانی که پور داود در جلد دوم یشتها آن را یاد کرده است، "در کتاب پهلوی دینکرد اینجا به عنوان محل نگهداری اوستا شی چی کان نامیده شده است". دلیل انتخاب این محل برای این کار قرار گرفتن آتشکده آذرگشنسب در حدود سه کیلومتری این روستا بوده است که ویرانه اش که تا چندی پیش با آجرهای رنگی لعابدار کائین کعبه (کعبه شاهان)خوانده میشد. بنا به روایات دوره اسلامی خسرو انوشیروان یا خسرو پرویز آتش این آتشکده کهن را به محل آتشکده گشنسب بزرگ شهر شیز (ماگشنسب تخت سلیمان) منتقل ساخته بود. نگارنده قبلاً جزء شی در نام شی چیکان را به معنی جا میگرفتم که ریشه اش در کلمه آشیان و پسوند مکانی شن دیده میشود ولی نظر به پسوند مکانی کان در نام شی چی کان آن باید ریشه دیگری داشته باشد.

 

ارسال نظر

نام:*
ايميل:
متن نظر:
کد امنيتی: *
عکس خوانده نمی شود